/. دارد می آید آن یک روزی که سالها قرار است بیاید .... یعنی چشم من بیدار هست که ببیند ...وقتی خواندم دلم شکست... گفتم دلم برایت تنگ است ... مثل برق گذشت از ذهنم همه ی گناهانم ... خجل شدم و گفتم اگر دلم تنگ بود پس این گناه ها چه بود ؟؟؟ این توبه شکستن ها ؟؟؟ چند سالی هست که محرومم از آمدن ... اما هر چه باشم که می دانم چه هستم ، تو را دوست دارم که جدای از این دوست داشتن های کاغذی ست ... وقت دعا برایت زیرنویس می گذارم و می گویم : گناهانم پای خودم ، استجابت این دعا را به پای گناهانم نشمار ... خدایا ! هر چه بدی ست از من ، برای خودم بگذار ... این دعاهایم برای دیگران را زمین نگذار... *** تازه فهمیدم که چرا دعاهام برای دیگرون می گیره اما برای خودم ....