/.
بانگ عزای تو امشب به آسمان هفتم می رسد ، عرش خدا از گریه ی حسن و حسین تو می لرزد ، آسمان و زمین برایت می گریند ، علی تو ....
نمی دانم تاریخ که ورق می خورد و به اینجا می رسد ، باز تمام روزها سیاه پوش امروز می شوند ؟ زمین و آسمان هنوز هم می بارند؟ هنوز هم گریه ی حسن و حسین تو عرش خدا را می لرزاند ؟ هنوز هم آتش برپاست ؟ در می سوزد ؟
من مانده ام که اگر درب و دیوار نبود ، قلم با قصه ی یتیمی چه می کرد ؟ مانده ام که اگر میخ و آتش نبود ، این بی حرمتی تا کجای تاریخ طرح می خورد؟ این ها بودند که بعد تو یار علی شد چاه ، عاشورا فقط 72 یار داشت ...
راستی ، آرام جان دختر ، مادر زینب ، امان از دل زینب ...به خودم می گویم که دوش تا دوش زینب قدم برداشتی تا بار ماتم شانه اش را به زمین نرساند، بارها شده اندیشه ام که اگر دروجود زینب نبودی ، کربلا در کربلا می ماند ...
دوست دارم بدانم هنوز هم آسمان می گرید؟؟ خدا کند که حالا نه درب است و نه آتش ، دل زینب آرام باشد ...
اما گمان نکنم ...
یادم هست که دوستی برایم تعریف کرده بود از .... : آن وقت که حرم و گنبد حسن بن علی علیه السلام را با خاک یکی کرده بودند ، شب خواب دیدم که یازده امامان در سوگ و ماتم او نشسته اند ، هر چند که خود حاضر میان آنها بود ، رفتند تا حسن بن علی را تشییع کنند ...
وقتی این باشد مگر می شود تکرار مظلومیتت فرزندان تو را در سوگ ننشاند ... آسمان هم ابری ست ...
امشب عرش خدا می لرزد ....
/.
می دونی بی سعادت تر از من پیدا نمی شه ، توقع زیارت که ندارم ، لااقل توی یکی از این مجلس های تو جام نمی شه ... اخه این انصافه
ببین ، همه امشب کجان و من کجام !
داشتم اینا رو همراه اضافات بار خودم می کردم که تصمیم گرفتم صلوات بر حضرت فاطمه ی زهرا (س) رو بفرستم ، چندتایی گفتم تا قلمم به وسع بی سوادی خودم چرخید روی کاغذ تا ما هم امشب جزو عزادارن فاطمی باشیم (اگه خدا بخواد) .تعداد صلوات ها رو که شمردم ، 18 تا شده بود ....
جمعه 90/2/16 |
()
پـــــلاک