/.
...
بالاخره دیروز آخرین پروژه هم تحویل داده شد و نفسی کشیدیم ... چه تحویل افتضاحی !
برای دو ماهی که رفته حرف زیاد داریم ...
.
.
استاد: این چیه ؟
من : چی چیه استاد؟
استاد: پرزانتت افتضاحه
من : استاد این نتیجه ی سحر تا الانه
استاد : قبول باشه، دستت درد نکنه، [ کار رو از نزدیک دید] کارت بخوره تو کمرت، این چیه تحویل دادی ؟!!
من : بیشتر از این نرسیدم، تازه قسمتی از کارامو هم خواهرم کمکم کرده
اسیست استاد : چه خودش می گه که انجام نداده
استاد : این خیلی صداقت داره [ اسیست داره می خنده] جدی می گم، خیلی صداقت داره
استاد: خب، برو وقت افطار ما رو هم دعا کن
................................................
یعنی موندم با بی آبرویی بهار چی کار کنم ؟!! هیچ ترم بهاری نبوده که من مثه آدم کار تحویل بدم، یعنی هر استادی کارامو دید گفت : افتضاحه.. البته خودم رو برای این آخر ی آماده کرده بودم و چندین بار واژه ی افتضاحه رو با خودم مرور کرده بودم
...
خلاصه اگر وبلاگ دردانه ی ما بدست نااهلان روزگار نپریده بود ... شاید نوشته های بهار گذشته تلنگری می شد برای این بهاری که رفت ...
اصلا سر سازش نداره با ما بهار ....
شکرت که همیشه قضا و قدر دست به دست هم می دن تا ما رو زمین بزنن.... واسه چی ؟ خودت می دونی و بس
<** ادامه مطلب... **>
دوشنبه 92/4/24 |
()
پـــــلاک