سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از این قاب

وقتی که روزهای غیبت تمام نمی شود و حضرت ماه به انتظار صاحب پرچم نشسته است ، وقتی که اعتقاد و ایمانی هست ، وقتی که خاکی هست پر زخون افلاکیان بدان ما مانده ایم برای جنگی سخت تر...
علمـــدار
دیده بان
خــــط خـــون
دانشنامه عاشورا

/.

خواستم از تو بنویسم دیدم هیچ نمی دانم ، از چه بنویسم !!! تو را هیچ نمی شناسم . خوش به حال آنکه می شناسد تو را حتی به وسعت یک واژه .هر بار که گره افتاد و ذکر تو نذر کردم ، خدا عطا کرد ، بی آنکه بدانم ذکر تو گره ها را باز می کند. گاهی که حرف ها می سوزاندم ، به این فکر می کنم که تو نیت بودی آرام می گیرم و تو خوب می دانی  . بگذار چشم ها بنشیند جای عقل ، خدا هدایتشان کند ....

نمی شناسمت که این شده ام . اگر بدانم تو را ، زندگی ام چه می شود !!! اصلا زندگی چیست ، چه ناب می شود روحی که او دمیده و از جنس اوست   !!!      



ادامه مطلب...



      

/.

مدتی هست که دلم می خواد از این برنامه های جذذذاب و پرمحتوای صدا و سیما در ایام عید پستی بذارم که امروز فردا شد .... من نمی دونم چطور بعضی ها عید نشستن پای تی وی و حظ بردند ؟!!!!  حال منکه بهم خورد ... به شخصه به عنوان یه ایرانی مسلمون ، تمامی برنامه ها رو یه توهین دیدم .... از سانسور نکردن بعضی صحنه های فیلم های خارجی و عادی نشان دادن اون صحنه ها تاااااااااااااا فیلم ها و سریال های بی محتوای داخلی .....

هفته نامه ی 9 دی رو می خوندم ، دیگه به خودم اجازه ی اظهار نظر بیش از این ندادم ... کامل و جامع نوشته و من مطمئنم این آقا ضرغامی حتمی می خونه این هفته نامه ی پر مغز رو .... چند صفحه بیشتر نیست اما به اندازه ی عمر صدا و سیمای ما هر هفته مطلب چاپ می کنه ...

آی ضرغامی ، اهداف و ارزش ها کجا رفتند ؟؟؟ شما رئیس صدا سیمایی یا بعضی ها ؟!!! نکند شما هم مثل بعضی ها تارک روزهای دفاع مقدس شده ای ؟؟؟ که اگر اینطورست برای ما عادی ست .... شما در قبال مردم ایران و عقایدشان  مسئولید ... پل صراطی هم ...پوزخند

بالاخره باید این لونه ی جاسوسی هم تسخر بشه به دست خود ما .... ببین حالا .... نمونه ی جاسوسی بودنش مجری های توانمندش هست که یا مقیم منافقا شدند یا چند وقتی ممنوع التصویر ...

 




      

/.

با تو حرف ها دارم . فقط امشب به همین بسنده کنم که این راهی که می روی به ترکستان که هیچ ، به چاه های کنده شده پروتکل های 100 ساله می رود. همین بگویم بس که امشب شب جمعه است و یک دعای کمیل ، اما تو به جای دعای کمیل هر 5 کانال و شبکه ی خبر و استانی ها و آموزش و .... را پر کرده بودی ، اصلا جایی برای کمیل نمانده بود . اما به جایش از 1 بامداد روز جمعه به بعد ، تمام برنامه های دینی ات شروع می شود . راستی خبر داری یا نه ... اکثر مردم در این ساعات خوابند ... منصور ارضی را باید آنوقت پخش کنی که نه کسی یاد تهدیدهایش بیفتد و نه یاد حرف هایش در تک تک شب های محرم ... اما این راهش نیست .. از یادشان نمی رود ... اگر قصد تو این است راهی دگر برگزین ...

حرف ها دارم با تو امشب همین یک پست را بخوان ، ببین چیزی می فهمی !!!!قابل بخشش نیست




      

/.

نماز می خواند اما انگار عهد کرده بود دقیقه ی نود بخواند . صبح ها قران و دعای عهدش ترک نمی شد. خیلی دلش می خواست راهی جنوب بشود اما نشد که نشد ... عضو انجمن اسلامی دانش آموزی شده بود ... در جریان اردوهای جهادی بود و تصمیم گرفت برود ... حال و هوای جنوب داشت اما از قرار معلوم امسال جهادی اهواز نبود ، کرمان بود . رفت و با پوستی سوخته و زخم شده و دست های تاول زده و خرما پوزخند برگشت . از روزهای سخت گفت و از بی خوابی و کم غذایی و هوایی گرم همراه با یک دنیا عملگی .... می گفت روی درب و دیوار نوشته بودند سلام عمله ، خسته نباشی عمله ، تمیز باش عمله ..... کلی تعریف کرد ... کنار این سختی ها حسابی دوست پیدا کرده بود و بهش خوش گذشته بود . آخر این تعریف ها گفت : تازه می فهم وقتی بابا می گه بلند شو از خواب یعنی چی ....

حالا اذان که بلند شود و بتواند همان موقع نمازش را می خواند ...

حالا آمریکا و امثال آمریکا بیایند و هر چه دارند و ندارند سر هم بگذارند تا هجوم فرهنگی را بیش از پیش کنند در حالی که خودشان سقوط را طی می کنند ... بیایند ببینند که پول هایشان چگونه زیر آفتاب داغ می سوزد ...

تو پول هایت را وسط گذاشته ای ، اینجا نه تنها پولی نمی دهیم بلکه ازشان کار هم می کشیم و عمله هم خطابشان می کنیم با این حال تمام نقشه های تو را نقش بر آب می کنیم بلبلبلو

اردوی جهادی که همه ی سرمایه های غرب رو ذوب می کنه




      

/.

روزهاست هر چه می نویسم ، صفحه ام پر نمی شود .

چقدر کم شده ام ....

نمی دانم دستانم برای آمدنت یاری می کند صفحه را یا نه !!!




      

/.

احترامش واجب است اینجا ، مبادا سرجایت نشسته باشی ، برخیز . اینجا مقر عاشقان ولایت ست . دست بروی سینه ات بگذار و از همین جا به تمام شهدای اسلام سلام کن . شک نکن ... اینجا دوکوهه است . در بغض و تنهایی مانده تا روزی مقر سربازان منتظر شود .

چهار سال است که به دیدار تو می آیم دوکوهه .... نه !! چهار سال ست که دوکوهه صدایم می کند و تا اینجا می کشاند دل و دستم را . هفت شب عمر من با تو سحر شده ... هر بار از غم غربت تو ماندم چه بنویسم که تماما رقص واژه ها شکل ماتم تو باشد ، اما نشد. کسی چه می داند شاید این آخرین اسفند غربت تو باشد . این بغض سنگین افتاده بردوش تو که خم کرده نگاهت را به راه مقر ها و دوری یاران... کسی چه می داند. عمریست زائران برای تو برمی خیزند شاید دیگر نوبت تو باشد . اینجا دارد مقر فرماندهان آخرین بازمانده می شود .. گوشت با من هست...؟؟؟ اینجا که بیایی خواب حرام است ، می ارزد به بی خوابی کل سفر به با تو بیدار بودن تا سحر ، تا اذان کاظم زاده .....

چه آدم هایی که عاشقند و هنوز تو را ندیده اند . به این فکر می کنم اگر بعد از ظهورش باشم ، زیارت چه طعمی دارد ؟!! بگذار اگر دست من به خاک پای کربلای حسین نمی رسد ، هر چه معرفت ست از تو و اینجا بگیرم ، کوله ام را پر کنم که مجال زیارت نیست .... برخیز و بیداری ببخش به دل های مرده . گوشت بامن هست...؟!! میان همین حرف ها با تو کسی نهیب زد که تو چه می دانی ؟ چه می بینی ؟ شور و غوغا و هر وجبش چراغانی ست اینجا ... کوته فکر شده ام ، تو حتمی خبر داری . راستی ! بگو گمان ما حتمی ست ؟

سحر دوشنبه 16 اسفند ، دوکوهه

*****

روز شمار ایام فاطمیه رسیده .... تمام زندگیم رو از ایشون دارم با تمام بدی هام ... یا زهرا (س)




      

/.

داشتم به این فکر می کردم که ما خیال می کنیم تنها نیستیم .... وقت عمل که برسه این پر کسی ، کوچ می کنه ... چشم باز کنی می بینی فقط خودتی و خدایی ... حالا بیداری

دم های آخر سال بود
اسفند بود
وقت ، وقت خانه تکانی
گرد همه جا را مادر شست
آیینه ها ، دیوارها
نوبت خانه تکانی زمین و آب بود
باران دست بردار نبود
همه جا رد تو پیدا و
دلم خواست زیر باران تو ماوا
ای خدا
گرد این دل تا به امروز پابرجا
کاش می شد که بشوید مادر
این دل تاریک را
آخر سال و من و خجلت این دل
که شود جای خالی تو پیدا
یادش که بیاید چند صباحی نبوده بیشتر با تو
دیگر سخنی ز بهار و جوانه نخواهد زد
چه کسی می خواهد ....
که دلش را بتکاند
برهاند از بند جدایی
که شده تبصره ی عصر جدید
......
وقت نو شدن رسید و
من و یک سال شدیم یک شبه هیچ
من همان آخر سالی
که ندارد جز تو را هیچ
مثل هر بار
دست خالی
با همه پر کسی ، با بی کسی
آمدم تا شوم باتو بهاری
تو یکتا مقلب القلوبی
لحظه ی تحویل هر سال
این خانه تکانی با تو و
حول حال ما به احسن الحال




      

/.

می گن عید اومده .....  از حرف تا عمل راه زیاده اگه همت مضاعف و کار مضاعف رو گم کرده باشی فکر نکنم به جهاد اقتصادی برسی ...   می گن بهار رسید و سال نو ، راستی عیدتون مبارک سال نوتون مبارک ....   مبارک هم باشه ان شاءالله اما ....   خودمون رو به زحمت یک ساله می ندازیم برای رسیدن سال نو و پر از تبریک های تلفنی و اس ام اسی و میلی و ..... اما چه فایده که ما همونی بودیم که سال گذشته بودیم.حالا خوبه بعضی ها تا روز 13 اخلاقاشون عالیه از 13 به بعد بر می گردن به کارکتر سال قبل . بعضی ها نه ، اصلا انگار نه انگار از همون اول همونن که بودن ، اخلاقی که نکوست از روز اولش پیداست، چقدر هم رو باید داشته باشه آدم که باز سال نو رو تبریک بگه ....  کدوم سال نو وقتی هنوز با بهار نو نشدی !!!

کلا آدم منطقی نیستم ، با دلم زندگی می کنم اما بد نیست هر از گاهی منطقی نگاه کنیم..... که بهار اومد و تو جوونه نزدی .... می گن عید اومده ، می گن !!!!!!!

****

امیدوارم سال خوبی داشته باشین .... پر از تغییرات خوب و مثبت